Sunday, April 27, 2008

فقط یکی از بچه ها بود که تو شر و ور گفتن پا به پای من میومد. ما که به هم می افتادیم همه حال می کردن

Friday, April 25, 2008

به هر حال تو مردی. من باید به تو تکیه کنم

Thursday, April 24, 2008

یه بال کبابی هم بگیریم. با هم بخوریم

Monday, April 21, 2008

خودم هم زیاد دوست ندارم برم سر کار. برای یه زن جوون خوب نیست. میون این همه مرد. .. فکر اونجاش رو هم کردم. کارهای خیاطی می گیرم تو خونه انجام می دم

Sunday, April 20, 2008

سی درصد اینه که من دوست ندارم زنم کار کنه. بقیش برای بچه است. نمی خوام بچه ام مهد کودک بزرگ شه... حالا یه لقمه نون کمتر

Thursday, April 17, 2008

ژیلا ... آره عکاس عروسیمون. نمی دونی! چاق شده ، گونه هاش رو هم پروتز کرده ، خیلی زشت شده. جالبه که همین آدم چه عکس های فشنی می گیره

Wednesday, April 16, 2008

زنم خیلی آدم راحتیه. اگه ببینه من با خانم ها دست می دم اصلا ناراحت نمی شه

Tuesday, April 15, 2008

دوست من خیلی خوشگل نیست اما دوست پسرش خیلی دوستش داره. من اونا رو دیدم که می گم قیافه مهم نیست

Thursday, April 10, 2008

مرد بیست ساله عینک آفتابی به چشم دارد و سیگاری در دست. کت و شلوارش راه راه است و گل سینه طلایی براقی به برگردان یقه کتش وصل کرده است. سوئیچ پژو پرشیا را در هوا تاب داده و بعد به دست مرد نوزده ساله می دهد و می گوید:
خوب بشورش
عینک را از چشم بر می دارد تا دنیا را به همان تندی نور آفتابی که به آن عادت دارد تماشا کند

Wednesday, April 9, 2008

من حرفم رو رک می زنم با کسی هم تعارف ندارم. خیلی ازت خوشم می آد

Monday, April 7, 2008

خیلی از این بازیگرهای زن هر شب با یکی هستن

Thursday, April 3, 2008

من از داداشام فوتبالی ترم

Wednesday, April 2, 2008

کاش دوربین داشتم امروز از خانم های شرکت عکس می گرفتم . همه تیپ های آن چنانی زده بودند با موی های لایت... دمت گرم تو با موبایل گرفتی؟