Sunday, July 27, 2008

سبزیجات با سس می خورم

Wednesday, July 16, 2008

خسته نباشید

Friday, July 11, 2008

هیچ جای دنیا این طوری نیست که شما می گین

Wednesday, July 9, 2008

آستینهاتو بزن بالا دو دور تو همین پارک پیاده روی کنیم بعد می ریم خرید

Monday, July 7, 2008

با لباس پوشیدنش مشکلی ندارم. هر طور که می خواد می پوشه. کاملا مد روز اما تنگ و باز و با رنگ های تند نمی پوشه. خودش این طور می خواد. من هم همینو می گم

Thursday, June 26, 2008

بچه شدی؟ من اگه همرام نباشه پامو تو رستوران نمی ذارم. می فهمی که؟

Tuesday, June 24, 2008

من که انتظاری نداشتم. اما یه شاخه گل که می تونست بخره؟

Sunday, June 22, 2008

لخت شدم ، آچار برداشتم رفتم زیر ماشین درستش کردم

Friday, June 20, 2008

من فقط به یه نفر تونستم بگم که دوستش دارم. بقیه برام به اون حد نمی رسن. هیچ وقت

Wednesday, June 18, 2008

به نظرم زن و مرد نداره. آدم اگه از یکی خوشش می یاد باید بگه. به نظرم اونایی که می گن نمی تونن ابراز علاقه کنن یه طوریشون می شه. من که خیلی دوستت دارم

Sunday, June 15, 2008

بیشتر از همه ی کادوهاش با اون شکلات تخته ای ها حال کردم

Saturday, June 14, 2008

دوبرابر کادوش پول دادم براش جعبه خریدم

Thursday, June 12, 2008

از اونایی نیستم که خیلی توی حیاط می رن

Monday, June 9, 2008

توی ترافیک جاده صدای ضبط رو بالا بردیمٰ، کلی حال کردیم

Sunday, June 1, 2008

وایسادم هر چی از دهنم در اومد بهش گفتم. بالاخره یکی باید این کار رو می کرد

Thursday, May 29, 2008

حرف نزن تو هنوز به دنیا نیومدی. راستی چند ساله می شی؟

Tuesday, May 27, 2008

من خیلی دوست دارم که بنویسم. به نظر شما چی بنویسم؟

Sunday, May 25, 2008

دوست دارم یکی باشه که حمایتش کنم

Thursday, May 22, 2008

نه! فقط برق لب دارم

Wednesday, May 21, 2008

نه بابا شمال دیگه بد شده. با اکیپمون رفته بودیم کویر

Thursday, May 15, 2008

فقط با اکیپ خودمون بیرون می رم

Sunday, May 11, 2008

دارم می رم کلاس کامپیوتر که بتونم با دخترم دوست باشم

Friday, May 9, 2008

پا هستین همین الان بریم شمال؟

Monday, May 5, 2008

من از خدامه که بهم کسی نگاه نکنه. خسته شدم. همه هم گیر می دن

Sunday, May 4, 2008

امشب گیر ندین ها، حال گیتار زدن ندارم

Saturday, May 3, 2008

چرا ما زن ها تو خیابون که راه می ریم سیگار نباید بکشیم. حتی تف هم نمی تونیم بکنیم

Friday, May 2, 2008

من لباس هام رو فقط از تهران می خرم

Sunday, April 27, 2008

فقط یکی از بچه ها بود که تو شر و ور گفتن پا به پای من میومد. ما که به هم می افتادیم همه حال می کردن

Friday, April 25, 2008

به هر حال تو مردی. من باید به تو تکیه کنم

Thursday, April 24, 2008

یه بال کبابی هم بگیریم. با هم بخوریم

Monday, April 21, 2008

خودم هم زیاد دوست ندارم برم سر کار. برای یه زن جوون خوب نیست. میون این همه مرد. .. فکر اونجاش رو هم کردم. کارهای خیاطی می گیرم تو خونه انجام می دم

Sunday, April 20, 2008

سی درصد اینه که من دوست ندارم زنم کار کنه. بقیش برای بچه است. نمی خوام بچه ام مهد کودک بزرگ شه... حالا یه لقمه نون کمتر

Thursday, April 17, 2008

ژیلا ... آره عکاس عروسیمون. نمی دونی! چاق شده ، گونه هاش رو هم پروتز کرده ، خیلی زشت شده. جالبه که همین آدم چه عکس های فشنی می گیره

Wednesday, April 16, 2008

زنم خیلی آدم راحتیه. اگه ببینه من با خانم ها دست می دم اصلا ناراحت نمی شه

Tuesday, April 15, 2008

دوست من خیلی خوشگل نیست اما دوست پسرش خیلی دوستش داره. من اونا رو دیدم که می گم قیافه مهم نیست

Thursday, April 10, 2008

مرد بیست ساله عینک آفتابی به چشم دارد و سیگاری در دست. کت و شلوارش راه راه است و گل سینه طلایی براقی به برگردان یقه کتش وصل کرده است. سوئیچ پژو پرشیا را در هوا تاب داده و بعد به دست مرد نوزده ساله می دهد و می گوید:
خوب بشورش
عینک را از چشم بر می دارد تا دنیا را به همان تندی نور آفتابی که به آن عادت دارد تماشا کند

Wednesday, April 9, 2008

من حرفم رو رک می زنم با کسی هم تعارف ندارم. خیلی ازت خوشم می آد

Monday, April 7, 2008

خیلی از این بازیگرهای زن هر شب با یکی هستن

Thursday, April 3, 2008

من از داداشام فوتبالی ترم

Wednesday, April 2, 2008

کاش دوربین داشتم امروز از خانم های شرکت عکس می گرفتم . همه تیپ های آن چنانی زده بودند با موی های لایت... دمت گرم تو با موبایل گرفتی؟

Sunday, March 30, 2008

تقصیر خود ما زن هاست. خودمون اجازه می دیم

Friday, March 28, 2008

سعدی، حتی حافظ هم خوبه. اما خیام یه چیز دیگه هست. فلسفه زندگیش رو خیلی دوست دارم... آره من خونه سی دی خیام رو با صدای شاملو دارم... شاملو هم خوبه

Thursday, March 27, 2008

امشب دارم مي رم پارتي...نه خونه عموم اينا...مگه ما جووناي فاميل مي زاريم كه كسي بشينه؟
(همينطوري براي قدرداني بود من واقعاً با اين عامه پسند فاميلي ندارم)

Monday, March 24, 2008

فكر كردن دو تا فرش روشن انداختن خونشون، آدمن؟